حسین عزیزمحسین عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 8 روز سن داره

حسینم معجزه مقدس الهی وهدیه ناب پروردگار

دردانه پسر مامان

سلام قند عسلم :   حسین عزیزم امروز برای دلم پنجره ای ساخته ام. از این پنجره همه جا زیباست. از اینجا همه چیز بوی گل مریم می دهد. از اینجا می توان دنیا را بیشتر دوست داشت. از اینجا می توان تو را بهتر دید.بهتر درک کرد. از اینجا می توان بزرگ شد و در مقابل تو کودکانه حرف زد. من از این پنجره هر روز تو را می بینم و عاشقانه با تو زندگی می کنم.  نفس مامان عاشق لحظه هایی هستم که دستانت را بگیرم و در چشمان زیبایت خیره شوم. عاشق لحظه هایی هستم که در کنارت باشم و وجودت را لمس کنم. عاشق لحظه هایی هستم که بخاطر بودنت اشک شوق می ری...
23 آبان 1394

واکسن هجده ماهگی قند عسل

سلام پسر قشنگ و عزیزم قند عسلم، پسر عزیز و دردانه ام ، روز یکشنبه سوم آبانماه یعنی روز بعد از عاشورا همراه زن دایی ناهید به مرکز بهداشت رفتیم برای واکسن هجده ماهگی پسر گلم ، خانم کودکیار قد و وزن پسرم رو اندازه گرفت که خدارو هزار مرتبه شکر خوب بود وزنت 13 کیلو بود وبعد واکسنت رو زدند و اومدیم خونه ، واکس خیلی سختی بود 24 ساعت خیلی اذیت شدی ، اشاره که به پات می شد جیغ میزدی ، خیلی گریه کردی و ساعات سختی رو گذروندی ، تا ساعت 11 شب خاله مهلا پیشمون بود و مراقبت بودیم ، ساعت 11 شب زن دایی ناهید و محمدکاظم عزیز خاله مهلا رو رسوندند خونه شون وزن دایی ناهید تاصبح پیشمون بود ، خیلی تب ...
16 آبان 1394
1